نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





شعر امام رضا(ع)

 

کاشکی می‌شد در حرم امام رضا پر می‌زدم


مثلِ گدای آشنا، حلقه بر این در می‌زدم



اینجا پناه عالمینه یا حرم امام حسینه؟


کاش می‌شد کبوتر صحن امام رضا بودم


 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 16:4 | |







پول با دریافت اس ام اس

پول با دریافت اس ام اس

 

تاحالا براتون SMS های تبلیغاتی زیادی از طرف ایرانسل و جاهای دیگه اومده. مگه نه؟
اگه بابت این اس ام اس ها چیزی به شما می رسید، خوشحال نمی شدید؟؟؟

براتون یه روش جالب کسب درآمد مادام العمر دارم که از اول تابستون کارشو شروع کرده و همه دارن عضو میشن.

روش کار اینجوریه که شما میرید اینجا:
http://ads.inpersia.com

عضو میشین و شماره موبایلتون رو وارد می کنید و علاقه مندیهاتونو علامت میزنید.
مثلاً اگه به اینترنت و این چیزا علاقه دارید، پیامکهای تبلیغاتی مربوط به همون موضوع براتون ارسال میشه. (لازم نیست پیامکها رو بخونید. پاک کنید... چون 10 تومنتون ثبت شده )

بعد یه کد فعال سازی به شمارتون میاد که با وارد کردن آن حسابتون فعال میشه!!

دیگه لازم نیست برید تو سایت و اینترنت. هر اس ام اسی که براتون میاد، چیزی حدود 10 تومن براتون پول اضافه میشه.
(آی اگه ایرانسل هم بابت اون اس ام اسای تبلیغاتیش به ما پول میداد، چی میشد؟

وقت کمه همین الان ثبت نام کنید!

لطفا به دیگران نیز اطلاع رسانی کنید


[+] نوشته شده توسط سلمان در 16:3 | |







برگشتم...

 

امروز بعد ازچند وقت برگشتم...

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 15:59 | |







نفرت

چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن

 

به چشم دیگران کوه بودن ولی آهسته در خود شکستن

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 15:57 | |







دوستت دارم

دوستت دارم

 

اي سزاوار محبت اي تو خوب بينهايت
همه ذرات وجودم به وجودت کرده عادت
به خدا دوست داشتن تو هم يه عشقه هم عبادت
تو سزاواري که باشي همدم روزها و شبهام
تا که عشقتو ببيني توي جونم و تو رگهام
بشنوي دوستت دارم رو حتي از هرم نفسهام
با نوازشهاي دستت سوختن از تب رو شناختم
تب عشقي آتشين که من به اون قلبمو باختم
قاصد بودن من بود موج خوشحالي چشمات
وقتي که عشقو ميديدم توي قطره هاي اشکات
هر که از عشق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شبي در حرم عشق سفري به کعبه کرده
اي که برده اي مرا تا مرز يک عشق خدايي
بيا پاره تنم باش تو که پاک و بي ريايي
اوج فرياد دلم شد عاشقانه دل سپردن
در وجود تو شکفتن با تو بودن يا که مردن
هر که از عشق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شبي در حرم عشق سفري به کعبه کرده


[+] نوشته شده توسط سلمان در 15:55 | |







نامه شگفت انگیز

نامه شگفت انگیز! {قطعا دوبار خواهید خواند!}

 

 

 

داستان کوتاهی که پیش روی شماست یک قصه جادویی است که حتما باید دو بار خوانده شود! به شما اطمینان میدهم هیچ خواننده ای نمیتواند با یک بار خواندن آن را رها کند!

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 15:50 | |







اجاره قلب

*************************************************

چند وقت است كه قلبم را اجاره داده ام

به يك تنها به خاطر رويش

بعد از او چه كسي قلب پاره شده ي مرا اجاره مي كند

نه او را به هيچكس اجاره نمي دهم

قلبم را به نامش مي كنم

به آن كس كه بهترين است

*************************************************

« آنقدر رنج كشيدم زجهان سير شدم

صورتم گر چه جوان است ولي پير شدم»

*************************************************

یک سخن :

اکنون که پیش تو هستم لبخند بزن ، من طاقت اشکهای فردای تو را ندارم .

*************************************************


[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:15 | |







اگه روزی...

اگه روزی من مردم و من رو دوست داشتی

هر پنجشنبه به مزارم بیا

گل سرخی بر روی قبرم بگذار

تا همیشه آن گل سرخی که به تو

داده بودم را به یاد بیاورم

ولی...

اگه تو مردی

من فقط یک بار به مزارت میام

و آن دسته گل سفید مریم رو که با

خون خودم سرخ خواهم کرد

رو برات هدیه میارم

و عاشقانه در کنارت جون میدم

تا بدونی که هیچوقت تنها نیستی .

عاشق نبودم، عاشقم کردی عاشق شدم رهایم کردی


[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:14 | |







تو میگی

تو میگی بارون رو دوست داری اما وقتی بارون میاد چترت رو باز میکنی

تو میگی باد رو دوست داری اما وقتی باد میاد پنجره ها رو میبندی

تو میگی آفتاب رو دوست داری اما وقتی می تابه پرده ها رو می اندازی

حالا فهمیدی که چرا میترسم وقتی میگی

« دوستت دارم » ؟!!

می پرسند که چرا دوستت دارم؟سوال بیخودی است!!!باید می پرسیدند که چرا نفس میکشم؟


[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:14 | |







تولد

ســـــــلام بچـــــــه ها حالتـــــــون خوبــــــــه

آخ جـــــــون تولــــــد افتادین

اگه گفتین تولد کی ؟ به شرطی میگم که کادوتولـــــــــد یادتون نره

تولد دوست دوست دوست پسر داییمـــــــه

 

حتما میخواین بگین اوهـــــــــــــــــــــــــــــــــه تولد چه کسی هم میخواد تبریک بگه !!

نه بابا شوخی کردم من یه پسر دایی دارم اونم کوچیکــــــه

بیچاره پسر داییم دوستــــــش کجا بود

تولد دوستمـــــــه

دیگه نپرسیـــــــد دوستت کیـــــــه ؟

یه وقت یه فکرهای دیگــــــه نکنین

 

بچــــــه ها بازم شوخی کردم

اصلا مجبورم بگــــــم دیگه ...

بگم حالا ...

آخه خجالت میکشم بگــــــم

گفتما........

تولــــــــــــد خودمـــــــــــه یه وقت کادو تولــــــد یادتــــون نره

 

منتظـــــــر کادوهای شمـــــا دوستـــای عزیــــــز هستـــم

که با نظــــــراتتون منو خوشحـــــال کنین

اینم کیــــــک واســــــه شما

 

 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:11 | |







گریز ودرد

رفتـــــم، مرا ببــخش و مگو او وفا نداشت

راهی به جز گـــــریز برایم نمانـــــــده بود

این عشــــق آتشــــین پر از درد بی امیــــد

در وادی گنــــاه و جنــــونم کشانــــــده بود

رفتــــــم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را

با اشک های دیده ز لب شستـــــشو دهــــم

رفتـــــــم که ناتمام بمانم در این ســـــــرود

رفتـــــــم که با نگفته به خود آبــــــرو دهـم

رفتــــم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود

عشـــــــق من و نیــاز تو و سوز و سـاز ما

از پرده ی خموشی و ظلمت، چو نور صبح

بیرون فتــــــــاده بود به یکـــــــباره راز ما

رفتم، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم

در لا به لای دامن شبــــــرنگ زندگـــــــی

رفتــــم، که در سیاهی یک گور بی نشــان

فارغ شوم ز کشمـــکش و جنگ زندگـــــی

من از دو چشم روشن و گریـــان گریختـم

از خنده های وحشــــی طوفان گـــــریختم

از بســـــتر وصال به آغوش سرد هجــــر

آزرده از ملامت وجـــــدان گـــــــــریختم

ای سینه در حرارت سوزان خود بســوز

دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیـــــر

میخواستم که شعله شوم سرکــــشی کنــم

مرغی شدم به کنج قفـــس بسته و اسیـــر

روحی مشوشم که بشی بی خبر ز خویش

در دامن سکوت به تلخــــی گــــــــریستم

نالان ز کرده ها و پشــــیمان ز گفتـــه ها

دیدم که لایق تو و عشــــــــق تو نیســـتم


[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:10 | |







صبر سنگ

صـبـر سنگ :

روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز گفتم

لیک با اندوه و با تردید

روز سوم هم گذشت اما


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:5 | |







من می گویم

 

من می گویم

گفتم كه دوستت دارم ، گفتی كه باور نداری
گفتم اين كلمه را از حفظ نمی گويم از ته دلم می گويم ، گفتی دلم را نيز باور نداری
سكوت تلخی كردم و از ته دلم آه كشيدم. مدتی سكوت با چشمانی خيس
گونه ام خيس شد و قلبم شكسته
گفتی كه تو قلبم را شكستی ، گفتم كه قلبت شكسته نشد ، احساست در هم شكست
گفتی سكوت كن ميخواهم گريه كنم ، من نيز سكوت كردم و با گريه تو نا آرام شدم و اشك ريختم



ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:3 | |







برام دعا کن عشق من...همین روزا بمیرم...

برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

 

 

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...

 

دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...

 

كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...

 

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:2 | |







زندگی زیباست

زندگی زیباست

زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف آبی باغ پرپر نکند زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی حصارهای شب سفر کنند زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند زندگی زیباست اگر هوای نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید زندگی زیباست حتی برای تو که هم آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای آری زندگی برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد مهمانی که عشق نام دارد


 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:1 | |







چرا رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا رفتی؟؟؟؟؟

خدایا...........

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط سلمان در 13:0 | |







عشق چیست؟

عشق چیست ؟

به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.

به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
 
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
 
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
 
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
 
و به انسان گفتم عشق چیست؟
 
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:59 | |







فراموشت کردم

فراموشت کردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اسمتو رو سیگار نوشتم

برای اولین بار کشیدم

تا بسوزی و فراموشت کنم

اما نمی دونستم با هر پوک

ذره ذره میری تو نفسم و

می شی همه چیزم


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:56 | |







من چه عاشقانه تو را خواستم ( عکس)


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:56 | |







معنی نام های پسران

جاوید

ابدی

جمشید

نام شاهی باستانی، یکی از شخصیت های شاهنامه

جهاندار

دارنده جهان

جهانشاه

شاه جهان

جهانگیر

فاتح جهان

حامی

مدافع

خداداد

هدیه ای از طرف خدا

خسرو

یکی از شخصیتهای شاهنامه

خشایار

نام یکی از شاهان هخامنشی

دادیه

 

دارا

ثروتمند، یکی از شخصیتهای شاهنامه

داراب

یکی از شخصیتهای شاهنامه

داریوش

نام یکی از شاهان هخامنشی

دانوش

 

رامبد

 

رامین

 

رامتین

نوازنده معروف زمان ساسانیان

رخشان

درخشان

رستان

یکی از شخصیت های شاهنامه

روزبه

 

زال

یکی از شخصیتهای شاهنامه ( پدر رستم )ر

زامیاد

 

زرتشت

نام یک پیامبر

زند

 

ساسان

بنیانگذار عهد ساسانی

سالار

رهبر

سام

یکی از شخصیتهای شاهنامه

سامان

خانه، سامان

سامی

بالا مقام

سپهر

آسمان

سروش

 

سنجر

شاهزاده

سهراب

یکی از شخصیت های شاهنامه ( فرزند رستم )ر

سیامک

مرد سیاه مو

سیاوش

یکی از شخصیت های شاهنامه

شاپور

یکی از شخصیت های شاهنامه

شاهرخ

[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:25 | |







نامه

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی ‌آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آن که بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
"همیشه یک نفر باید به پا خیزد"
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است!
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز
یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سؤالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد:
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت
بالا بود
و آن که قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست!


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:21 | |







عذاب وجدان

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه

سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت.

پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو

همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.


پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش

گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون

جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.


همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر

کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری

خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم

مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش

نداده

نتیجه اخلاقی داستان

عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست


آرامش مال کسی است که صادق است


لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند


آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:16 | |







تنهایی

تنهایی

 

سکوت تنهایــــــــــی ام را تو بشکن :

 

با زمزمه هـــات ، با ترانه هــــات،

 

با هیــــــاهوی خنده هـــات ، با آوای کلمــــات ،

 

با گرمای دستــــات ، با نور دیدگــــانت ، با هیاهوی شادی هـــات

 

بشکــــــن و خورد کن سکوت تنهایـــــــی ام را ...

 

بگــــــــذار انعکــاس آن چیزی بـــاشد جز تنهایــــــــی ...

 

بگــــــــذار آن برگشت تو باشــــی ...

 

 

 

 

>>>>>>>>>>><<<<<<<<<


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:15 | |







حسرت نبودنت...

حسرت نبودنت...

 

تو رفته ای و باز هم

 

من و سکوت و انتظار

 

و لحظه های بی تپش

 

و یک نگاه بی قرار

 

تو رفته ای و باز هم

 

من و غم نگفته ها

 

و بغض مانده در گلو

 

و گریه های بی صدا

 

تو رفته ای و باز هم

 

من و شبان بی فروغ

 

و اشک های نا شکیب

 

و این زمانه دروغ

 

تو رفته ای و باز هم

 

من و خیال بودنت

 

و یاد روزهای خوب

 

و حسرت نبودنت

 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:14 | |







دلم گرفته

دلم گرفته است

 

دلم گرفته است

دلم عجیب گرفته است

و هیچ چیز

نه این دقایق زیبا که روی شاخه نارنج می شود خاموش

نه این صداقت حرفی که در میان دو برگ این گل شب بوست نه هیچ چیز

مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:13 | |







تقدیم به اونی که قدر ادمو نمیدونه

 

آرزو دارم یک بارسرت را بر روی سینه ام بگذاری تا تپش نامنظم قلبم را احساس کنی ، ولی از آن ترسم که قلبم به احترامت بایستد

********

چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن
چه زیباست همیشه در تنهایی ترا حس کردن
چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن
عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم
عزیزم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم
یک روز دیگر هم بدون تو گذشت

********

همه در حسرت یک پروازند ، من به پرواز نمی‌اندیشم به تو می‌اندیشم به تو که عزیزتر از اندیشه‌ی یک پروازی

*******

لحظه های آَشنایی مثل یک مهتاب بود در پس کوچه های تیره ام شبتاب بود از غروبی که به قلبم گل نشاندی ماه من قلب من هر لحظه با یاد تو مهتاب بود

********

به کودکی گفتند :عشق چیست؟ گفت : بازی

به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی

به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت

به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر

به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست

به گل گفتند: عشق چیست؟ گفت : از من خوشبو تره

به پروانه گفتند: عشق چیست؟ گفت :از من زیبا تره

به اتش گفتند عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره

به عشق گفتند تو آخر چه هستی ؟؟؟..

گفت نگاهی بیش نیستم

********

عشق عشق می آفریند.
عشق زندگی می بخشد.
زندگی رنج به همراه دارد.
رنج دلشوره می آفریند.
دلشوره جرات می بخشد.
جرات اعتماد به همراه دارد.
اعتماد امید می آفریند.
امید زندگی می بخشد.
عشق عشق می آفریند.
و از عشق مردن ….
سفریست به سوی خدا


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:12 | |







تنهایی...........؟؟؟

به نام خالق تنهایی

امروز ٢٠خرداد تولد ٢١سالگیمه

همه این روز رو بهم تبریک گفتن جزء اونیکه ازش انتظار داشتم به اینکه بینمون...

ولی حداقل به یه پیام تبریک بفرستاد

فکرشو نمیکردم که اینقدر زود در عرض چند هفته همه چیز فراموش بشه

شاید هم یادش نبوده یه حتی این روز براش اونقدر هم مهم نبوده...

ولی اشکال نداره من روز شماری میکنم تا ٢٧تیر تا من تولدشو تبریک بگم وبهش ثابت کنم که چقدر برام ارزش داره

امیدوارم هرجا باشه خدا پشت وپناهش باشه...

 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 12:8 | |







نيايش

برای فرصت های دوباره بگو متشکرم

به صدمات گذشته بگو خداحافظ

با دل امیدوار به آینده بنگر

در موقع لزوم بگو متاسفم

در موقع لزوم بگو دوستت دارم

نگذار مشکلات کوچک تبدیل به مشکلات بزرگ شوند

یادت باشد که دوست داشتن و دوست داشته شدن بزرگترین هدیه و موهبت زندگی است.


[+] نوشته شده توسط سلمان در 21:7 | |







نهايت عاشقي

پسر و دختر جوانی سوار بر موتور در دل شب میراندند.

آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

دختر:یواش تر برو من میترسم

پسر:نه اینجوری خیلی بهتره

دختر:خواهش میکنم من خیلی میترسم

پسر:باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری آخه نمیتونم راحت برونم

دختر:خب باشه حالا میشه یواش تر بری

پسر:باید بگی که دوستم داری

دختر:دوستت دارم حالا یواش تر برو

.

.

.

.

.

روز بعد واقعه ای در صفحه ی حوادث روزنامه ها به چاپ رسید

برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید

در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز رخ داد یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت

پسر جوان که ازخالی شدن ترمز آگاهی یافته بود

بدون اینکه دختر را مطلع کند کلاه کاسکت خود را بر روی سر او گذاشت

و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند........


[+] نوشته شده توسط سلمان در 21:6 | |







زندگي

 

زندگي يعني بازي. سه ، دو ، يک … سوت داور............ بازي شروع شد!!! دويدي ، دست و پا زدي ، غرق شدي ، دل شکستي ، عاشق شدي ، بي رحم شدي ، مهربان شدي… بچه بودي ، بزرگ شدي ، پير شدي سوت داورــــــ?ــــــــــ بازي تمام شد... زندگي را باختي

اشکاتو پاک کن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشه که باز مي شه زندگي رو دوباره ساخت.


[+] نوشته شده توسط سلمان در 21:6 | |







.................

 

سلام دوباره منم خوبین؟چه خبرا؟منم خوبمهمین دیگه بای راستی یه چیز دیگه خیلییییییییییییییی دوستون دارم.

 

 

 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 21:2 | |







شعر زيبا با زير نويس فارسي


 

If in doubt about your love,
dont continue, till you`ve not
pondered on it and made certain.
If you continue it, you have to wait
for falling into the pit
اگه به عشقت شک کردی...
تا در موردش تحقیق نکردی و به یقین نرسیدی
ادامش نده
اگه ادامش دادی
منتظر افتادن توی چاله هم باش
آخه دالان عشق به اندازه ی کافی تاریک هست
چه برسه بخوای چشاتم ببندی.They say 'there`s a hair`s distance
between love and hate'
i know this,so when i was cheated ,
i raised a high stone wall instead of
that
hair,so to remain in love forever...
میگن بین عشق و تنفر به اندازه ی یه مو
فاصله است
من اینو می دونستم...
واسه همین بود که وقتی بهم نارو زد
جای اون مو یه دیوار سنگی بلند کشیدم
تا همیشه عاشقش بمونم...


From the moment of entering love
try to empty your room
from knife,
pill,acids and the like.
EVERYTHING FORBIDEN !...
you see, when you`re faced
with treachery,
every one of these items becomes
as dangerous as a bomb.
از موقع ورودت به عشق
سعی کن اتاقت رو از چاقو و اسید و اینجور چیزا
خالی کنی
همه چیز ممنوع....!!!!
آخه موقعی که خیانت می بینی
همه ی این وسایل عین یه بمب اتم خطرناک می شن.

Every body thinks love and falling in
love is a good thing.
it may be so,
but someone who has tasted the
deadly taste of separation ,
would never dare to test love
even for a laugh...
همه فکر می کنن عشق و عاشقی
خیلی چیز خوبیه
شایدم این طوری باشه
اما اگه کسی طعم مرگ آلود جدایی رو چشیده باشه


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:59 | |







داستان غم انگيز

 

هوا به کلی فرق کرده بود، هرچند بهار شده بود ولی سردییه زمستون هنوز از تنش در نیومده بود .

احساس میکرد که قراره این روز به ظاهر گرم و روشن بهاری از اینی هم که هست هم سردتر و
تاریکتر بشه .

ولی بهتر از همه میدونست که کاری نمیتونه بکنه .

اون به بیرون از شهر اومده بود تا شاید بتونه در خلوت مردانه اش با دل خود کنار آید .

دلی که راوییه خیلی از خوشبختی های زودگزر میتونست باشه .

صدایی که باد با خودش می آورد ،اگرچه سنگین، ولی برای دل پسرک خوش بود.

صدای نی چوپانی که در خلوت خودش میزد . صدای آواز چوپانی که ...


خلوت بی تو معنا نداره ...

اینجا بدونه نازنینم صفا نداره ...


اون روز فردایه دیروزی بود که به انتظار روزی بهتر سپری شده بود.

پسرک خوب میدونست کل تلاشش هم فقط میتونه مثل پرپر زدن مرغ قبل از سر بریدن باشه .

رشته افکارش به خاطر به یاد آوردن آخرین تماس تلفنییه عزیزش به هم ریخت .

کسی که رفتن او بود باعث شده بود این دنیای زیبایه اهورایی رو پسرک تاریک و ظلمانی ببینه .


-- الو سلام داداش

-- سلام عزیزم

.

.

.

-- راستی اینم بگم من دیگه دارم میرم برای همیشه میخوام برم . میخوام ...

-- خوشبخت بشی آجینیه « آبجی » عزیزم .


خنده هایی که زورکی شده بود اشکهایی که یواشکی ریخته شده بودند.

پسرک دوست داشت داد بزنه . میخواست به گوش همه و همه برسونه که اون دختر غریبه ای که داداشی صداش میزنه ، نمیخواد داداشیه او باشه .

او میخواست فریادی رو بزنه که به گوش همه برسونه اون آجینیش نیست ، اون عزیزتر از جانشه ، اون زندگیشه ، اون عشقشه ، اون ...

ولی دختره دیگه رفته بود . اون همه ی اینها رو دونسته بود و رفته بود .


پسرک دست از تلاش کشیده بود و ادامه میداد با وجود اینکه از آخر قصه خوب خبر داشت ولی همچنان ادامه میداد.


کمبودی را در وجودش احساس میکرد که از سرنوشتی تاریک خبر میداد .

کمبودی که به خاطر سرشت ناپاکی بود که یارانش ، همراهانه وجودش از آن رشته شده بودند .

کمبودی مثل کمبود یه احساس ...

احساس برای خود زنذگی کردن ، همه ی زندگیش را برای کسی گذاشته بود که دیگه ...


کم کم داشت شب میشد ،شبی که به خاطر وجود ظلمت زودتر راهش رو پیدا کرده بود .

پسرک در آن شب تاریک به نور تنها شمع خیالیش بسنده کرده بود، به تنها پشت گرمییش که اون هم پوشالی بود .

ولی بازم تا اینجا کشنده بودش هر چند خیالی یا پوشالی.

اون تنها خاطراتی بود که از یگانه کسش جا مانده بود .که برای او تا اینجا کشیده شده بود .

ولی آخرش چی؟


پسرک در حالی که یه گوشه در آن صحرای سرد نشسته بود و زیر لب آهنگی رو زمزمه میکرد.

اون تنها کسی بود که بعد آن شکست سنگین باز هم حاضر نمیشد یه لحظه درباره ی عزیزش بد فکر کنه.

برای تنها عزیزش زمزمه میکرد و میسوخت ...


ای به داد من رسیده ، تو روزهای خود شکستن

ای چراغ مهربونی ، تو شبهای وحشت من

ای تبلور حقیقت ، تویه لحظه های تقدیر

تو شب رو از من گرفتی ، تو من رو دادی به خورشید


اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی ، جون پناهی


یاور همیشه مومن ، تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوریت ، برای من شده عادت


ناجییه عاطفه ی من ، شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من ، از تن تو خون گرفته ...


احساس کرد که تاریکی کم کم داره بر وجودش سایه می افکنه.

پسرکی که به چیزی غیر از عشق اعتقاد نداشت ، داشت برای عشقش پرپر میشد .


چشمهایی که به ماه هستی به تنها ماه بی کسییه همه خیره مانده بود.

اشک هایی که روی گونه های سرد در آن هوای به ظاهر گرم از سرمای بی برکته بی کسی یخ کرده ...

خونی که در دستهای سرد و بی احساسش به خاطر وجود خاره گلی که در دستاش فشرده بود، از دور پیدا بود.





و گل شب بو دیگه ، دیگه شبها بو نمیداد .

چون اون مرده بود ...


اما اون که مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زنده ست ...



مرگ عاشق عین بودن، اوج پرواز یک پرنده ست ..

این داستان دست نوشته خودمه خواستید نظر بدید ممنون میشم


این بار واقعا کسی هستش که به تک تک فاتحه های شما نیاز داشته باشد . اگر نظر هم نمیدید حتما یه فاتحه بفرستید


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:58 | |







دوستت دارم

نگران نبودنت نباش
                                        نفرینت نمیکنم...
                                                  همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست

                                                             برایت کافیست... 

                  

 

ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌ دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستتدارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم  گل نازم س جونم  دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:55 | |







خداحافظي كوتاه مدت

________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
________________@@@@@_______
__@@@@@@@@@@@@@@_______
__@@@@@@@@@@@@@@_______
_______________________________
_________@@@@@@@___________
_____@@@@@@@@@@@_________
___@@@@@______@@@@@_______
__@@@@@_________@@@@@_____
_@@@@@___________@@@@@____
_@@@@@___________@@@@@____
_@@@@@___________@@@@@____
__@@@@@_________@@@@@_____
___@@@@@______@@@@@_______
______@@@@@@@@@@@________
_________@@@@@@@____________
________________________________
__@@@@@____________@@@@@__
___@@@@@__________@@@@@___
____@@@@@________@@@@@____
_____@@@@@______@@@@@_____
______@@@@@____@@@@@______
_______@@@@@__@@@@@_______
________@@@@@@@@@@________
_________@@@@@@@@@________
__________@@@@@@@@_________
___________@@@@@@@_________
____________@@@@@@__________
_______________________________
____@@@@@@@@@@@@@______
____@@@@@@@@@@@@@______
_________________@@@@@______
_________________@@@@@______
_________________@@@@@______
____@@@@@@@@@@@@@______
____@@@@@@@@@@@@@______
_________________@@@@@______
_________________@@@@@______
_________________@@@@@______
____@@@@@@@@@@@@@______
____@@@@@@@@@@@@@______
                                                                                                                                                                                                                                                                           سلام به همه ی دوستان گلم به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومده نمیتونم یه مدت باشم اما امیدوارم به وبم سر بزنید ونظراتتون رو بهم بگید همه تون رو از ته قلب دوست دارم                                                                               


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:51 | |







پاك كردن اطلاعاتاز هارد ديسك

» پاك كردن اطلاعات از هارد ديسك

براي پاك كردن اطلاعات هارد ديسك راه هاي مختلف وجود دارد. اما روشي كه انتخاب مي كنيد به دليل پاك كردن اطلاعات يا خالي كردن هارد ديسك بستگي دارد، براي مثال اگر تصميم به نصب مجدد ويندوز داريد، به تدبير ويژه اي براي پاك كردن اطلاعات نياز نداريد.

پاك كردن اطلاعات براي نصب مجدد ويندوز

در نسخه هاي جديد ويندوز با قرار دادن CD بوت ويندوز به سادگي مي توانيد در مراحل اوليه نصب پارتيشن مورد نظر را پاك كرده يا حتي پارتيشن جديدي ايجاد كنيد. با اين كار ويندوز جديد شما بدون اشكال نصب مي شود.

پاك كردن اطلاعات هارد ديسك براي فروش

اگر قصد فروش كامپيوتر يا هارد ديسك خود را داريد بايد از ابزار مناسب براي پاك كردن اطلاعات خود استفاده كنيد تا احياناً مورد سوء استفاده افراد واقع نشود. براي اين منظور نرم افزارهايي وجود دارند كه براي پاك كردن هر سكتور از هارد ديسك شما نزديك به 1 ثانيه زمان صرف مي كنند اين بدان معناست كه براي پاك كردن مطمئن اطلاعات چند بار اين عمل را تكرار مي كنند. شايد بپرسيد با فرمت كردن هارد همه اطلاعات از بين مي رود پس چه احتياجي به پاك كردن اطلاعات با چنين نرم افزارهايي وجود دارد! ولي مشكل اينجاست كه هنوز روشهايي براي بدست آوردن اطلاعات يك هارد ديسك فرمت شده وجود دارد. البته چنين ابزارها و نرم افزارهايي از روشها و الگوريتم هاي سنگين و پيچيده اي استفاده مي كنند ولي اين عمل امكان پذير است. براي جلوگيري از چنين وضعيتي استفاده از برنامه هايي مانند Dariks Boot and Nuke (DBaN توصيه مي شود. تا اطلاعات شما بعد از پاك شدن غير قابل دسترسي باشد.


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:47 | |







چرا نبايد شلوار تنگ پوشيد؟

حیات هر عضوی در بدن، به گردش خون و اکسیژن‌رسانی مناسب به آن بستگی دارد. به همین دلیل وقتی جریان خون به قلب مختل می‌شود، دچار سکته قلبی می‌شویم.

لباس‌های نامناسب و نشستن طولانی‌مدت به‌خصوص در وضعیت‌های خاص نیز جریان خون ناحیه دستگاه تناسلی را مختل می‌كند و گاهی آن را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. علاوه بر این، تحت‌فشار قرارگرفتن اعصاب این ناحیه نیز مزید بر علت‌ می‌شود و آسیب‌های وارده را دو چندان می‌کند. پس بهتر است به شلواری که می پوشید بیشتر بیندیشید. اما چرا و چگونه؟

برای حفظ سلامت جسم، در طراحی لباس باید آناتومی و فیزیولوژی قسمتی از بدن که لباس برای آن طراحی می‌شود، در نظر گرفته شود. این امر معمولا در کارخانه‌هایی که لباس استاندارد تهیه می‌کنند، رعایت می‌شود، ولی خیلی از تولید‌کنندگان پوشاک، فقط به سود خود می‌اندیشند و سلامت و بهداشت اعضای بدن مصرف‌کننده برای آنها اهمیتی ندارد.

امروزه تعداد بسیار زیادی از شلوارها بسیار تنگ و از پارچه‌های سخت دوخته می‌شوند. میزان پارچه این شلوارها، تقریبا یک سوم شلوارهای معمولی و استاندارد است. از طرفی چون از جنس نامرغوب تهیه می‌شوند، زود استهلاک پیدا‌ می‌كنند و مصرف‌کننده مجبور می‌شود شلوار جدیدی تهیه ‌كند.
شلوارهای تنگ و فاق کوتاه، جریان خون دستگاه تناسلی را به‌شدت مختل می‌کنند. این وضعیت در حالت نشسته بدتر می‌شود

متاسفانه پوشیدن لباس نامناسب در ناحیه دستگاه تناسلی، باعث ایجاد علایم خاصی نمی‌شود که فرد متوجه آن شود، ولی در درازمدت آسیب‌هایی به وجود می‌آید که ممکن است غیرقابل برگشت باشند.
 


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:46 | |







برق گرفتگي

بسیاری از افراد هنگام نظافت و شست‌وشوی آشپزخانه یا نصب لوستر دچار برق‌گرفتگی می‌شوند. در این زمان، بهترین اقدام آن است كه بلافاصله برق را از كنتور قطع كنید.

اگر هم به كنتور دسترسی ندارید، سعی كنید به مصدوم نزدیك شوید و او را با اشیای خشك و ابزار نارسایی چون چوب یا پلاستیك از منبع برق جدا كنید. اگر هنگام نزدیك شدن به مصدوم، احساس مور‌مور شدن و قلقلك در پاها كردید، بلافاصله بایستید.

این حس به شما علامت می‌دهد كه شما روی زمین پر الكتریسیته هستید و جریان برق از یك پای شما وارد شده و از پای دیگر خارج می‌شود. در این زمان آرامش خود را حفظ كنید و فوری یك پای خود را از روی زمین بلند كرده، بچرخید و برگردید تا از این محیط خارج شوید.

برق‌گرفتگی وقتی اتفاق می‌افتد كه برق مسیر رفت و برگشت داشته باشد. در این مواقع فرد یا باید روی یك پا بایستد یا دو پا را كامل به‌هم چسبانده تا در صورت ورود برق، راهی برای خروج آن نباشد و خطر به حداقل رسد.

خطرناك‌ترین حالت برق‌گرفتگی زمانی است كه جریان برق از یك دست وارد و از دست دیگر خارج شود. در این هنگام جریان برق از قلب و ریه گذشته و می‌تواند باعث از كار افتادن این اعضا و در نهایت منجر به مرگ شود.

چه باید كرد؟


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:16 | |







15 آمار از انترنت

 

1. گوگل  مقدار حجم اطلاعات در اینترنت را در حدود 5 میلیون ترابایت  تخمین زده است، که معادل 5 میلیارد گیگابایت و یا 5 تریلیون مگابایت است.


2. جمعیت موجود در اینترنت
26.6 درصد از کل جمعیت دنیا کاربر اینترنت هستند:
شمال آمریکا: 76.2%
استرالیا و اقیانوسیه: 60.8%
اروپا: 50.3%
آمریکای لاتین و جزایر کارییب: 31.9%
خاورمیانه: 28.8%
آسیا: 20.1%
آفریقا:8.7%

از کل جمعیت استفاده کنندگان از اینترنت را تشکیل می دهند. در این میان کشور آمریکا به تنهایی 76.2 درصد از کل کاربران را به خود اختصاص می دهد در حالی که این میزان تنها 5 درصد کل جمعیت دنیا است.

3. 247 میلیارد ایمیل در هر روز ارسال می شود.
81% از ایمیل ها، اسپم هستند ( 200 میلیارد ایمیل اسپم در هر روز)
90 تریلیون ایمیل هر ساله فرستاده می شود.

4. این هم بسیار سخت است که بگوییم صرف اوقات تفریح در اینترنت بیشتر از تلویزیون است یا در واقع از آن پیشی گرفته است.زیرا  تعداد قابل توجه ای از مردم از هر دو امکان به طور هم زمان استفاده می کنند.

در آمریکا استفاده همزمان از اینترنت و تلویزیون به میزان 59 درصد است.

 

5. نوجوانان به طور متوسط  در هر هفته 31 ساعت را در اینترنت می گذرانند.

2 ساعت آن عموما صرف شبکه های اجتماعی مانند یوتیوب و چت کردن می شود.
3.5 ساعت آن صرف دوستان می شود.
1.5 ساعت بر روی سایت های اجتماعی- خانواده می گذرد.
بیش از یک ساعت زمان جستجو برای جراحی های زیبایی و مسائل زیبایی است.
35 دقیقه صرف روش های رژیم و کاهش وزن می گردد.
2 ساعت آن هم به دیدن هجویات و مسائل غیر اخلاقی می گذرد.
در مقایسه با کل این مسائل ، 4 ساعت از زمان نوجوانان برای انجام تکالیف مدرسه در هر هفته می شود.

 

6. در مجموع 234 میلیون وبسایت و 126 میلیون وبلاگ در اینترنت به ثبت رسیده است.

7.
وبلاگ هایی که به ثبت رسیده اند :
5 کشور اول:
آمریکا: 29.22%
انگلیس:6.75%
ژاپن: 4.88%
برزیل: 4.19%
کانادا: 3.93 %
بر اساس تفکیک جنسیت:
مردان :49%
زنان: 51%
بر اساس تفکیک سن:
بالای 51 سال: 7.1 %
زیر 20 سال: 20.2%
بین 21 تا 35 سال: 53.3%
بین 36 تا 50 سال: 19.4%

 

8. در هر ثانیه  بیست و هشت هزار و دویصد و پنجاه و هشت نفر از استفاده کنندگان از اینترنت در حال بازدید از صفحات پورنو هستند.

 

9. استفاده از موبایل -اینترنت

70 درصد از استفاده کنندگان موبایل در اینترنت از خانه از این امکان بهره می برند.
87% تنها یک بار در روز از آن استفاده می کنند
50 % بیش از 5 بار به آن دسترسی پیدا می کنند
81% به مدت 15 دقیقه در هر بار مکالمه دارند
60 % هم از کل استفاده کنندگان در زمینه های ارتباطات اجتماعی آن را به کار می گیرند.



10.
برای چه مواردی مردم از موبایل – اینترنت استفاده می کنند:
16 % برای تفریح
10% برای کسب اطلاعات
13% برای مسائل مالی و بانکی
34 % برای خدمات پرداخت
5 % برای خرید بازی و غیره

 

11. آمار ثبت شده در شبکه های اجتماعی:
توییتر 105 میلیون کاربر ثبت شده دارد
فیس بوک بیش از 400 میلیون کاربر فعال دارد
یوتیوب 120 تا 124 میلیون بازدید کننده تنها از آمریکا دارد .

12.
فیس بوک در هر دقیقه بیش از 6 میلیون بازدیدکننده از صفحه خود دارد که 34.4 تریلیون در سال است. 2.5 میلیارد تصویر در هر ماه در صفحات فیس بوک بارگذاری می شوند.


13.
20 ساعت فیلم در هر دقیقه در یوتیوب بارگذاری می شود که در مقایسه با تولید فیلم در هالیوود می بایست معادل تولید 86000 فیلم جدید در هر هفته باشد.

 

14. 12.2 میلیارد ویدیو در هر ماه بازدید می شود . 51% از بازدیدکنندگان از یوتیوب ، حداقل یک بار در هفته از این سایت دیدن می کنند.
924 میلیون ویدیو هم تنها در آمریکا از سایت " هولو" در هر ماه بازدیدکننده دارد.

 

15. 50 میلیون توییت " کاربر شبکه اجتماعی" در هر روز اضافه می شود:
سال 2007: 5000 کاربر در هر روز
سال 2008: 300 هزار در هر روز
سال 2009: 2.5 میلیون کاربر در هر روز
در حال حاضر: 600 کاربر در هر ثانیه  به تعداد کاربران اضافه می شود که تا پایان سال جاری میلادی به میزان 35 میلیون کاربر در هر روز می رسد. این امر رشد 1400 درصدی را نشان می دهد.


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:14 | |







داستان هاي آموزنده

ما چقدر فقير هستيم
روزی یک مرد ثروتمند,پسر بچه ی کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند,چقدر فقیر هستند.آن دو یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند.

در راه بازگشت و در پایان سفر,مرد از پسرش پرسید:«نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟»

پسر پاسخ داد:«عالی بود پدر!»

پدر پرسید:«آیا به زندگی آنها توجه کردی؟»

پسر پاسخ داد:«بله پدر!»

وپدر پرسید:«چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟»

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی پاسخ داد:«فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا.ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رود خانه ای دارند که نهایت ندارد.ما در حیاطمان فانوس های تز یینی داریم وآنها ستارگان را دارند.حیاط ما به دیوار هایش محدود می شود,اما باغ آنها بی انتهاست!»

با شنیدن حرف های پسر,زبان مرد بند آمده بود.پسر بچه اضافه کرد:«متشکرم پدر,تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!»

.

.

.

 

اراده

می گويند شخصی سر کلاس رياضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند بيدار شد

و باعجله دو مسأله راکه روی تخته سياه نوشته بود ياداشت کرد و بخيال اينکه

استاد آنها را بعنوان تکليف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز وآن شب برای

حل آنها فکر کرد. هيچيک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش

بر نداشت . سرانجام يکی را حل کرد وبه کلاس آورد. استاد بکلی مبهوت شد ، زيرا

آنها را بعنوان دونمونه از مسائل غير قابل حل رياضی داده بود.

اگر اين دانشجو اين موضوع را می دانست احتمالاً آنرا حل نمی کرد،

ولی چون به خود تلقين نکرده بود که مسأله غير قابل حل است ، بلکه برعکس فکر

می کرد بايد حتماً آن مسأله را حل کند سرانجام راهی برای حل مسأله يافت.

برای آن کس که ایمان دارد ، ناممکن وجود ندارد ...

.

.

.

زود باوری

دانشجويي که سال آخر دانشکده خود را مي‌گذراند به خاطر پروژه‌اي که انجام داده بود جايزه اول را گرفت.

او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستي مبني بر کنترل سخت يا حذف ماده شيميايي «دي هيدورژن مونوکسيد» توسط دولت را امضا کنند و براي اين درخواست خود، دلايل زير را عنوان کرده بود:


1-مقدار زياد آن باعث عرق کردن زياد و استفراغ مي‌شود.

2- عنصر اصلي باران اسيدي است.

3-وقتي به حالت گاز در مي‌آيد بسيار سوزاننده است.

4- استنشاق تصادفي آن باعث مرگ فرد مي‌شود.

5-باعث فرسايش اجسام مي‌شود.

6-حتي روي ترمز اتومبيل‌ها اثر منفي مي‌گذارد.

7-حتي در تومورهاي سرطاني يافت شده است.

از پنجاه نفر فوق، 43 نفر دادخواست را امضا کردند. 6 نفر به طور کلي علاقه‌اي نشان ندادند و اما فقط يک نفر مي‌دانست که ماده شيميايي «دي هيدروژن مونوکسيد» در واقع همان آب است!

عنوان پروژه دانشجوي فوق «ما چقدر زود باور هستيم» بود!!

یکبار دیگر دلایل را بخوانید می بینید همه خواص آب هستند

.

.

.

تغییر استراتژی :

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده ميشد: من کور هستم لطفا کمک کنيد .

روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت ان را برگرداند و اعلان ديگري

روي ان نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صداي قدمهاي او خبرنگار را

شناخت و خواست اگر او همان کسي است که ان تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود،من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و ل

بخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده ميشد:
امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم !!!!!

وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد خواهيد ديد بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است ...

.

.

.

 مادر شوهر

دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.

هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.

.

.

.

معرفی شخصیت

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید


[+] نوشته شده توسط سلمان در 20:7 | |